دچار یعنی ...؟!
عجیب نیست اگه آدم ? نصفه شب هوس نوشتن کنه !!! نمیدونم ولی فکر کنم اینم از همون طوفاناست!
عجیب تر اینه که وقتی از تخت میای پایین ودنبال چراغی میگردی که نورش کم باشه تا مبادا بچه ها بیدار بشن یهو بشنوی ... یه شعر داری برا نامزدم بفرستم !!؟ چراغ توی تراس رو روشن کنی بچه ها بیدار نمیشن
عجب دنیای با مزه ای داریم میخواستم از تو بنویسم از دلی که یه روز تصمیم گرفت به دریا بزنه از همه بکنه ... اما بذار اول از این عاشقای زمینی بنویسم که از هم جدا افتادن! میگه دلش تنگ شده یه شعر بگو براش بفرستم یاد شعری می افتم که هروزبرات زمزمه میکنم وهر بار که میخونم اشتیاقم برا خوندن بیشتر میشه لذتی داره خوندنش واسه تو نمیدونم این دوتا عاشق زمینی ام میتونن به انداره ی این طوفانی لذت ببرن!؟ میگم بنویس:
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
میگه نمیشه یه شعر بگی که توش زلزله وطوفان نباشه ؟ ! نه ...!
ما آدما واقعا عجیبیم خیلی با هم تفاوت داریم خیلی ... دکتر میگه : چقدر روح محتاج فرصتهایی است که دران تنها باشد
حالا اگه این آجی عطیه بذاره روح این طوفانی کمی تنها باشه
میگه ای لعنت به هر چی انسانی که شعر حفظ نیست ! میگم : مدتهاست تصمیم گرفتم ذهنمو از شعر پر نکنم وتوی دلم میگم کاش به جای شعر به جای حرفایی که میشنوم به جای همه ی روزمرگی ها که ذهن رو پر میکنه ذهنمو دلمو همه ی وجودمو یاد تو پر کنه
چقدر خوبه که ادم میتونه تو دلش با تو حرف بزنه حتی وقتی تنها نیست!انگار شب به خیر گفتن وبی خیال این انسانی خنگ شدن!
استادی میگفت: جوامع توده ای جوامعی هستن که ادما در عین اینکه تو جمع هستن تنهان!
تعریف جدید بود از جوامع توده ای ... مدتهای زیادیه که میون جمع هستم وانگار تنهام راستش ناراضی نیستم از وقتی که تنهایی ومزه ی شیرینش رو حس کردم با تو بودن مزه ی دیگه ای گرفته یه حس مبهم وگنگ که آروم آروم میاد وتو دلم خونه میکنه بعد آروم آروم یادم مینداره کجام بعد چشامو گرم میکنه وبعد... صدات میکنم آقا صدا که نه فریاد! اون وقته که هر چی بغض از روز هبوطم باقی مونده میشه امواج طوفانی وبه ساحل آدوم دل مشت میزنه
استاد عزیزی میگفتن : اگه خیلی نعمت اومد سراغت بترس ونگران شو اگه بلا ودرد اومد امیدوار باش میگفتن : به هر کی به اندازه ی ظرفیتش میدی نمیای مثلا به این حقیر طوفانی بلایی بدی که ظرفیتش رو نداشته باشم نتونم طاقت بیارم میگفتن : اگه دردی از جانب خداد میرسه بدون که ظرفیتش روداشتی که عطا کرده
از خودم خجالت کشیدم از کم طاقتیم از عجله ام راست میگفتن اون استاد که ماها به خصوص از نوع جوونش عجولیم!
دوباره یاد مهربونیت افتادم اینکه برای جریمه کردنمون عین عملمون رو درنظر میگیری برای بلا دادان ونزول رنج ـ حتی ـ طاقتمون رو در نظر میگیری اما وقتی پای پاداش میاد وسط چندین برابر عطا میکینی!
اخ که چقدر بزرگی ... چقدر خوبی ... چقدر... چقدر خدایی! اینا اشک شوقن کی خدایی مث تو داره که من دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینجا ساکته ساکته اما هنوز به بیداری دچارم بهم گفتن صدای اذان موبایلمو کم کنم که صبح بیدار نشن حتی گفتن بلند باهات حرف میزنم وسعی کنم یواش تر بندگی کنم اصلا ناراحت نشدم اما یه چیز ازت میخوام
لذتی که ازبودنت میبرم شیرینی که از تنهایی وتنها تو رو داشتن میبرم به اونام بچشون دوست دارم اونا هم تو روهمیشه داشته باشن نه فقط یه لحظه
دچارم! دچارشون کن ...
- دچار یعنی ...؟
- یعنی عاشق!
- وفکر کن که چه تنهانست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بی کران باشد
ساعت: ? بامداد ?شنبه - خوابگاه فاطمیه